شناخت خدا برای کودک امر مهمی است
خدای او را هر چه دوست داشتنی و مهربان و زیبا بسازید. کاری نمایید خدا را دوست داشته باشد و از اینکه همه جا با اوست، احساس ایمنی و آرامش نماید. میتوانید در اوقاتی که مثلا هوا تاریک است یا صداهای عجیبی از بیرون میشنود، به او آرامش خاطر بدهید و بگویید خدا هست و حواسش به ماست. یک جوری ذهنش را به این سمت هل بدهید که خدا، قرار نیست سبب دردسر ما شود. بلکه میخواهد بلاها را از ما دور نماید. اینطوری خدا را حافظ و نگهبان خودش میبیند.
سرویس سبک زندگی فردا؛ سیده زهرا برقعی: خدا کیست؟ خدا کجاست؟ خدا بلد است حرف بزند؟ خدا چقدر بزرگ است؟ خدا توی مشت من هم هست؟ خدا چند تا چیز توی دنیا آفریده؟
اینها سوالاتی است که بچهها با کنجکاوی فوقالعاده بسیاری که دارند، از حوالی سن ۳ سالگی به بعد میپرسند و هر چه جلوتر بروند، سوالاتشان ابعاد جدیدتر و مهمتری به خود میگیرد. برای چه که قدرت تحلیلشان بالا میرود و دیگر هر حرفی را راحت نمیتوانند بپذیرند.
شناخت خدا برای کودک امر مهمی است. برای آموزش خداشناسی به کودکان روشهای متعددی وجود دارد که میتوان از آنها در راه معرفی صحیح خداوند و صفات او به کودکان بهره گرفت. در این قسمت میخواهیم به یکی از این راهها بپردازیم. یک راه مطمئن و جذاب برای خردسالان و کودکان؛ راه «قصه»
یکی بود، یکی نبودهای مهم
کودکان الفتی شیرین و باور نکردنی با قصه دارند. بعضی از مشکلات بزرگ رفتاری کودکان را میتوان با طرح قصه تغییر داد یا آمادگی ذهنی تغییر را در آنها به وجود آورد. همچنین میتوان از قصه برای انتقال خوبتر مفاهیم بهره گرفت؛ شیوهای که عملاً در قرآن توصیه شده است. قصه، سبب به وجود آمدنِ فضای همذاتپنداری میشود و کودکان میتوانند خود را به جای شخصیتهای مثبت و منفی قصه بگذارند. هیجان سرنوشت قهرمان قصهها، آنها را تا آخر میکشاند و دوست دارند بدانند بالاخره قرار است کی پیروز بشود؟ یا حق با کیست؟
حالا اگر برای بیان صفات خداوند و قدرت و حکمت و بزرگی و مهربانی خداوند از قصه استفاده کنیم، این روش، مخصوصا در سنین کم، عکس خدای دوست داشتنی و قشنگی برای فرزندان میسازد که کمکم باورهای دینی خودشان را طبق این تصور شکل میدهند. پس خیلی مهم است که تصور خوبی ایجاد بشود.
حالا به وقت به کار گرفتن این شیوه، چه نکاتی را می بایست رعایت کنیم:
در اجرای موفق روش قصهگویی، توجه به چند نکته مفید است:
الف. کودکان تا سن سه سالگی و بعضی دورههای دیگر، بین واقعیت و افسانههای خیالی تفاوتی قائل نیستند. آنها هر داستانی را که در خصوص ادیان و انبیا علیهالسلام گفته شود، باور خواهند نمود. حتی شاید وانمود کنند که خود یکی از شخصیتهای قصه هستند، برای چه که جدا کردن میان واقعیت و آنچه در خیال او میگذرد، برای کودک مشکل است.
قصههای جذاب و شخصیتهای آن برای کودکان خیلی قابل باورتر و واقعیتر از توصیههای اخلاقی و تربیتی هستند. برای آموزش درسهای بزرگ زندگی به فرزند خود، از قصه استفاده نموده و از هر گونه موعظه و سخنرانی و نتیجهگیری مستقیم اجتناب نمایید.
ب. سعی نمایید واقعیتهایی که در مورد خدا میدانید را گسترش دهید. برای این کار مطالعه لازم دارید و اینکه از قبل میزان قدرت خدا برایتان در محدودهای از مثالها، جا افتاده باشد. یا مثلا در حدیث داریم که خداوند از مادر هم مهربانتر است. این مهربانی را می بایست بتوانید در قالب قصه و مقایسۀ مهربانی مادر و خدا، ایجاد نمایید. بعد از مطالعه و طرح سوال برای خودتان غافل نشوید. برای چه که شاید با سوالات فرزندتان غافلگیر بشوید و جواب مناسبی نداشته باشید.
پ. اگر فرزندتان در حین قصه سوالی سوال کرد که بلد نبودید خیلی راحت به او بگویید نمیدانم و می بایست از کسی بپرسم. حتما هم پیگیر جواب آن سوال باشید تا در قصه بعدی، کودک شما به جواب سوالش برسد و معطل نشود. معطلی فرزند سبب میشود او برای پرسیدن و جواب گرگفتن، دلسرد شود و دیگر بی خیال پرسیدنهای بعدی شود. یا مثلا سوالهایش را از کسی که ناوارد است، بعدا بپرسد که آن هم آفاتی دارد. به کودک خود بگویید که پیگیر جواب سوال هستید و هر وقت به جواب رسیدید، او را مطلع خواهید نمود.
روشهای متعددی وجود دارد که میتوان از آنها در راه معرفی صحیح خداوند به کودکان بهره گرفت
ت. در طرح قصههای دینی می بایست دقت نمود که از بیان وقایعی که مربوط به عذابها و سختگیریهای خداوند بر بندگانش میشود، خودداری نموده و زیادتر به بازگویی قصههایی پرداخته شود که چهرهای صمیمی و مهربان از پروردگار را به نمایش میگذارند.
ث. سعی نمایید از قصههای فرهنگ و مذهب خودتان استفاده نمایید. مثل قصه حضرت یونس علیهالسلام که مفاهیمی چون ناامید نشدن از رحمت خداوند و توبه کردن بعد از آگاه شدن از اشتباه و خطای خود در آن نهفته است. در فرهنگ ما احترام به والدین، کمک به فقرا، حفظ محیط زیست و نمونه های اینچنینی کابردی هستند و شما میتوانید ربط اش بدهید به مهربانی خدا، قدرت خدا، بینیازی خدا، حفظ نعمتهای بی پایان خدا و… .
ج. قصههای عجیب و سوال برانگیز را تعریف نکنید. قصه را با شایعات یا تصورات کودکیِ خود همراه نکنید. همیشه حقیقت را مد نظر داشته باشید. مثلا تصورات کودکی ما شاید این بوده که خدا یک پیرمرد مهربان است. نباید جوری خدا را توصیف کنیم که همین تصور اشتباه در کودک شما هم وارد شود.
چ. همیشه مثالهایی برای مقایسه داشته باشید. گاهی ضروری است مقدمه چینی نمایید. مثلا دنیا را با جزییاتش تعریف نمایید و آن را هی بزرگ و بزرگتر نمایید. تا اعماق زیر دریا و اوج آسمانها و کهکشانها نگاه کودک را گسترده نمایید تا دنیا و مخلوقات خدا در ذهنش وسیع و متعدد شود. آن گاه خیلی راحت میتوانید در مورد قدرت خدا یا بزرگی او یا علم بیپایانش قصه بگویید و نوشته را برایش جا بیندازید. پس همیشه لازم نیست از بای بسمالله سراغ خدا شناسی بروید. مقدمه چینی گاهی مهمتر از نتیجهگیری است.
ح. اگر بچههاحوصلۀ قصه جدی و علمی را ندارد، بیخیال شوید. لازم نیست همۀ قصهها نتیجهاش بحث خداشناسی باشد.
خ. در طبیعت بکر و زیبایی اگر قرار گرفتید، مثالهایی از جلوههای مختلف بهشت بزنید. مثلا به رودخانه اشاره نمایید و بگویید: فکر میکنی اگر در این رودخانه به جای آب، شیر و عسل جاری بود چه میشد؟ اگر درختها پاستیل داشتند و از آسمان آبنبات رنگی میبارید چی؟ اگر درختها نوازشت مینمودند و هر میوهای دوست داشتی به تو تعارف مینمودند چه احساسی داشتی؟ قوۀ خیالپردازی کودک، باعث میشود همۀ این چیزها را بتواند تصور نماید و لذت ببرند. بعد میتوانید او را به بحث بهشت و زیباییهای آن ارجاع بدهید.
د. خدای او را هر چه دوست داشتنی و مهربان و زیبا بسازید. کاری نمایید خدا را دوست داشته باشد و از اینکه همه جا با اوست، احساس ایمنی و آرامش نماید. میتوانید در اوقاتی که مثلا هوا تاریک است یا صداهای عجیبی از بیرون میشنود، به او آرامش خاطر بدهید و بگویید خدا هست و حواسش به ماست. یک جوری ذهنش را به این سمت هل بدهید که خدا، قرار نیست سبب دردسر ما شود. بلکه میخواهد بلاها را از ما دور نماید. اینطوری خدا را حافظ و نگهبان خودش میبیند.
در آخر اینکه قصه، روشی نیرومند و جدی برای باورپذیری موضوعات سخت و دشوار است. سعی نمایید با مطالعۀ قصههای کهن و جدید، و تبدیل آنها به داستانی کودکانه و آموزنده و جذاب قصههایی مخصوص و سفارشی درست نمایید و از مفاهیم مختلف برای نشان دادنِ صفات خدا استفاده نمایید. لازم نیست نتیجهگیری همۀ قصهها «خدا» باشد. خیلی وقتها ضروری است داستانی با بنمایۀ آزاد بگوییم و این در ذهن و جان کودک بنشیند و تهنشین شود تا مدتی بعد بتوانید از آن برای نتیجهگیریهای بعدی استفاده نمایید. بعد از این شیوۀ نیرومند، به درستی استفاده نمایید و آن را هدر ندهید. اگر کودک شما از قصههایتان سیر شود و یا حس نماید همیشه دارید در حین قصه ایرادات او را متذکر میشوید، پس میزند و این شیوه دیگر برای او کاربرد نخواهد داشت.
منبع: fardanews.com
آخرین دیدگاهها