[ad_1]
بیوگرافی حامد حدادی + تصاویر حامد حدادی
نام: حامد حدادی
تولد: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۴
زادگاه: اهواز
قد: ۲۱۸سانتی متر
درباره حامد حدادی
حامد حدادی (زادهٔ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۴ در اهواز) بازیکن بسکتبالیست ایرانی و بازیکن تیم فینکس سانز است. او با قد ۲۱۸ سانتیمتری خود در پست سنتر بازی میکند. حدادی قبلاً عضو تیم ملی جوانان ایران هم بوده است.
حامد حدادی در تیمهای پیکان، صباباتری، النصر امارات و ممفیس گریزلیز در ان بی ای بازی کرده و در حال حاضر در فینکس سانز بازی میکند.
حامد حدادی اولین بسکتبالیست ایرانی است که در مهمترین لیگ بسکتبال دنیا بازی میکند. او در بهمن ماه ۹۱ به تورنتو رپتورز، تنها تیم کانادایی در ان بی ای پیوست. ولی به علت عدم اعطای ویزا از سوی دولت کانادا حدادی به ناچار قرارداد خود را با تورنتو رپتورز فسخ کرد و با تیم فینکس سانز در ایالت آریزونا به توافق رسید.
افتخارات حامد حدادی
-مدال نقره مسابقات قهرمانی جوانان آسیا ( ۲۰۰۲ ) کویت
-قهرمان امید های آسیا ( ۲۰۰۴ ) تهران
-قهرمان جوانان آسیا در سال ۲۰۰۵
-برنده مدال برنز بازیهای آسیایی ۲۰۰۶
-قهرمان جام ملت های آسیا ( ۲۰۰۷ ) توکوشیما ژاپن
-قهرمان جام باشگاهای آسیا همراه با تیم صباباتری درسال۲۰۰۸
-بهترین ریباندر المپیک ۲۰۰۸ پکن
-بهترین بلاک شاتر المپیک ۲۰۰۸ پکن
-قهرمان جام ملت های آسیا ( ۲۰۰۹ ) هاردینگ چین
-دومین ریباندر جام جهانی بسکتبال ۲۰۱۰
-دومین بلاک شاتر جام جهانی بسکتبال ۲۰۱۰
-قهرمان ویلیام جونز ۲۰۱۱
-قهرمان جام ملت های آسیا (۲۰۱۳) در فیلیپین
-بهترین بازیکن پست پنج (سنتر) در مسابقات جام ملت های آسیا (۲۰۱۳) فیلیپین
-دریافت عنوان ارزشمندترین بازیکن در مسابقات جام ملت های آسیا (۲۰۱۳) فیلیپین
محرومیت به خاطر حدادی!
در اواخر سال ۲۰۰۹، دو تن از گزارشگرانی که برای شبکه فاکس اسپورتس گزارش میکردند به نامهای مایک اسمیت و رالف لاولر، در بازی ممفیس گریزلیز برابر لس آنجلس کلیپرز، در هنگام ورود حدادی به زمین اقدام به دست انداختن وی نمودند.
همچنین یکی از گزارشگران وی را برادر بزرگتر بورات نامید و پس از پاس منجر به گل حدادی گفت «حدس میزنم که این ایرانیها بتوانند پاس بدهند!» این صحبتها باعث شکایت بینندگان به شبکه فاکس شد، و شبکه فاکس دو گزارشگر را محروم کرد. شبکه فاکس طی بیانیهای از حامد حدادی و «هر کس که رنجیدهشده» عذرخواهی کرد و تاکید کرد که «برخورد لازم» با گزارشگران انجام گرفتهاست.
گفتگو با حامد حدادی
یک بسکتبالیست حرفه ای از صبح تا شب چه کارهایی انجام می دهد؟
– بستگی دارد چه روزی باشد. اگر کاری نداشته باشم که با دوستان و خانواده هستم اما روزهای دیگر تمرین دارم. حالا هر تمرینی که باشد.
چند ساعت می خوابی؟
– تازگی ها عادت کرده ام ۷ صبح بیدارم. هیچ وقت دیرتر از هشت بیدار نمی شوم. شب ها هم دیر نمی خوابم.
آدمی با قد و قواره حامد حدادی چه غذاهایی می خورد؟
– من همه چیز می خورم. غذایی نیست که دوست نداشته باشم. به خصوص غذای ایرانی که خیلی دوست دارم در آمریکا در هر شهری که بوده ام سعی کرده ام، رستوران ایرانی را پیدا کنم. آدم شکمویی هستم و باید به خودم برسم.
چند وعده غذا می خوری؟
– همه فکر می کنند من ده تا بربری می خورم اما من هم اندازه معمولی غذا می خورم. بعضی وقت ها با بچه ها که غذا می خورم از من می پرسند سیر شدی؟ سعی کرده ام که پرخور نباشم چون وزنم باید در حد معینی باشد. البته دستپخت مادرم را نمی توانم کاری کنم. اگر نخورم می گوید دوست نداشتی و ناراحت می شود. واقعا خوشمزه است و من هم تا جایی که جا دارم، می خورم.
از اول هم هیکلت اینقدر بزرگ بود؟
– هیکلی که نبودم. استخوان بودم. یک چوب بودم که زیر نظر سعید فتحی آمدم بسکتبال را شروع کردم.
بچه بودی شر بودی؟
– شر که نه اما پابرهنه توی کوچه مدام فوتبال بازی می کردم.
آدمی با آن قد چطور فوتبال بازی می کرد؟
– اتفاقا فوتبالم خیلی خوب است. آمریکا هم که بودم چندن بار بازی کردیم و ۹ تا، ۱۰ تا گل زدم. البته در زمین بسکتبال بازی می کردیم.
اصلا چطور شد بسکتبالیست شدی؟ از اول بسکتبال را دوست داشتی؟
– نه زیاد. اگر خوشم می آمد دنبال می کردم. بیشتر فوتبال دوست داشتم، بعد هم رفتم سراغ هندبال. بسکتبال را اتفاقی دنبال کردم. یک روز رفتم زمین بسکتبال اهواز، هفته اول پایم تاول زد، دو سه هفته نرفتم. نادر سلامی، مربی تیم آمد دنبالم گفتم پایم تاول زده، گفت اشکال ندارد بیا تمرین کن. سه چهار ماه طول کشید تا ببرم. هی می گفت بپر، روز می زدم اما نمی توانستم بپرم. خلاصه بعد از چند وقت اولین دانک را که زدم گفتم چه بازی باحالی.
این اتفاق مال چند سال پیش بود؟
– ۱۳ یا ۱۴ سال پیش.
حامد حدادی آن سال ها با الان چقدر فرق کرده؟
– خیلی. آن زمان کفش نداشتم، الان دارم! خیلی خجالتی بودم. زیاد بیرون نمی رفتم. خیلی زودرنج بودم اما الان عاقل تر شده ام.
ازت دوستان آن زمانت هنوز هم با کسی ارتباط داری؟
– آره هر وقت می آیم ایران آنها یکی دو ماه کارهایشان را ول می کنند و می آیند پیش من. دوستان صمیم همیشه هوایم را داشته اند و چه آنجا بودم و چه اینجا حمایتم کرده اند. البته اصلی ترین چیزی که دارم خانواده ام هستند. به آنها واقعا ظلم کردم. در سال شاید ده یا پانزده روز می بینمشان.
چند خواهر و برادر داری؟
– یک خواهر و یک برادر.
فیزیک بدنی آنها هم مثل خودت است؟
– نه اما آنها هم قد بلند هستند.
nba چطوری است؟
– خیلی چیز عالی است، از هر نظر که فکر بکنی. اصلا یک برنامه ریزی دیگری دارند. اینجا سر چیزهایی دعوا می کنیم که آنجا به آنها می خندیم. مشکل ما اینجا این است چرا لباس هایمان را نمی شورند. البته چیزهایی که ما نداریم امارات هم دارد.
آدم هایی هستند که آنجا کنار نیمکت روی زمین می نشینندو حوله دست بازیکنان می دهند. همیشه هم سرشان شلوغ است. یک تیم در هر بازی nba چند تا حوله استفاده می کند؟
– خیلی. شاید هزارتا.
چند دست لباس داری؟
– بعد از هر بازی لباس هایمان را می شورند و دوباره بازی بعد می پوشیم.
یعنی یک لباس داری؟
– نه، چهار پنج دست داریم . اگر پاره شود یا اتفاق دیگری بیفتد عوض می کنیم.
اگر بخواهی لباست را به کسی بدهی چطور؟
– پولش را می گیرند. فکر کنم سیصد، چهارصد دلار پولش می شود.
تو هم که کلی طرفدار داری. فکر کنم کلی پول لباس می دهی.
– (حامد فقط می خندد)
راز این پرطرفدار بودنت در چیست؟
– سعی می کنم با همه مهربان باشم. شاید بعضی از بازیکنان nba برای گرفتن عکس و امضا تمایلی نداشته باشند اما من همیشه حتی اگر درد هم داشته باشم، با روی خوش برخورد می کنم. بعضی بازی ها هم که خوب بازی می کنی، موثر است. وقتی هم روی نیمکت هستم سعی می کنم به بازیکنان هیجان بدهم. اینها همه باعث می شود مردم کم کم دوستم داشته باشند.
چه کسی دارد وقتی در یک استادیوم پر از تماشاگر و مقابل بهترین های دنیا وارد زمین می شوی؟
– آن حس اولش دیگر رفت. ولی پلی آف خیلی فرق دارد.
چه فرقی؟
– آنجا همه هیجان زده اند. بازیکنان، تماشاچی ها . همه. همه وقتی بازی می کنند از ته دلشان بازی می کنند. حتی آنها که بازی نمی کنند هم روی نیمکت از ته دلشان داد می زنند.
ممفیس که بودی با رودی گی خیلی صمیمی بودی. در فینیکس دوست صمیمی پیدا کرده ای؟
– سعی می کنم با همه آنها رابطه خوب برقرار کنم و با آنها صمیمی شوم.
دوست داری مربی شوی؟
– فعلا دوست ندارم درباره این مسائل فکر کنم.
رفیق بازی؟
– همیشه سعی می کنم با دوستانم وقت بگذرانم و به آنها احترام می گذارم. پدرم رفیق باز است و من هم به او رفته ام.
آخرین کتابی که خواندی؟
– آرام. اسم نویسنده اش را یادم نمی آید.
بازی چی؟
– فوتبال و بسکتبال.
آنجا بهتری یا در بازی واقعی؟
– این را دیگر نمی توانم بگویم اما اگر خواستی بازی می کنیم تا بفهمی چطور بازی می کنم.
در بسکتبال کدام تیم را برمی داری؟
– جدیدا بازی نکرده ام. این اواخر فوتبال بازی می کنم. آن زمان که ممفیس بودم، ممفیس را برمی داشتم.
خودت را هم بازی می دادی؟
– نه می گذاشتم خود سر مربی کارش را بکند.
منبع:asemoni.com
[ad_2]
منبع : بیتوته